تيانا عمر مامان و باباتيانا عمر مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

تیانا عمر مامان و بابا

دومين لمس بودنت مبارک

امروز بيستم ابان نود و سه،دومين سالگرد تولدته ، الهي هميشه لبت خندون و دلت شاد باشه ،و زير سايه من و بابا قد بکشي و رشد کني .به سرعت برق و باد دو سال از بهار زندگيت سپري شد ،خوشبختيمون روز افزون شدو دلمون هر روز بهاري تر .قربونت برم عزيزم ،خاطره ي اولين بوئيدن و بوسيدنت برام تداعي شده ،چه لذتي شيرينتر از اين ،.امسال هم چون سال گذشته تو ماه محرم ،نتونستيم جشن بگيريم ،اما يه کيک و اتليه ،خاطره اش و برامون نگه ميداره ،.اميدوارم درک کني ،عزيز دلم .خانومي و ادبت ،زبان زد خاص و عامه .شيرين زبونيت معرکه است . حرف ه رو خ تلفظ ميکني ،. تو اتليه خيلي شيطنت کردي ،حسابي کلافمون کردي ،از قبلش هم که با بدبختي لباساتو عوض کردي تا بريم اتليه ،...
20 آبان 1393

دومين محرم

السلام عليک يا اباعبدالله دومين محرمت رو داري نظاره ميکني ،تاسوعا و عاشوراي امسال هشت روز قبل از تولد دوسالگيته. امام حسين نگه دارت باشه.اوضاع و احوالت روبراهه .بهانه گيري هات ،بيشتر شده. يه جورايي حکومت و رياست ميکني.اما گاهي اوقات حوصلمو سر ميبري .يه بيماري ويروسي  چهار روزه گرفتي که خدارو شکر برطرف شد.اين مدته که گذشته خيل خريد داشتي که متاسفانه عکسشون رو واست نذاشتم.اتفاق هاي زيادي هم افتاده ،مثلا عروسي پسر عموم که خيلي خوش گذشت بهت و فقط ميرقصيدي،و اينکه عمه اومد خونمون و آدرينا رو ديديم. دوسش داشتي و باهاش بازي ميکردي.جمله بنديت کامل شده و خيلي روان صحبت ميکني .اينروزا داري روي ضمير مالکيت"من "تمرين ميکني و همه چيز رو به خ...
12 آبان 1393
1